html>
وحیدناروئی |
به نام خدا علم بازدارنده از کمال قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی قارون پس از دستیابی به ثروت فراوان گفت : « این ثروت را به وسیله ی دانشی که دارم، به دست آورده ام» علم ابزاری است که می تواند به انسان شخصیت دهد و وسیله ای برای خدمت به مردم گردد. علم نباید ابزار فخرفروشی شود. علم ابزار خدمت است، نه ابزار تجارت. کسی که علم را در خدمت ثروث اندوزی به کار می برد، نه از علم خود سودی می برد نه از ثروتش، همانطور که قارون از هیچ کدام بهره ای نبرد. امام علی (ع) فرمودند : « علم بهتر از مال است. علم میراث پیامبران است و مال، میراث فرعون ها» [ دوشنبه 92/2/9 ] [ 1:17 عصر ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 91/12/27 ] [ 2:9 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ آنها که در پرتو علم و دانش الهی به همه ی آیات قرآن معرفت دارند می گویند: « ما به همه ی آن ایمان داریم. و تنها خردمندان به این حقیقت توجه دارند.» خداوند کسانی را که در علم استوارند و تزلزل و تردید ندارند ستایش می کند. نمونه روشن « راسخان در علم» پیشوایان معصوم (ع) هستند اما راه رشد و کمال برای همه ی اندیشمندان هموار است. خردمندان و عالمان ربانی به همه ی آیات الهی ایمان دارند و به آنها عمل می کنند، اما بیمار دلان، برداشت شخصی خود را بر آیات الهی تحمیل می کنند. [ جمعه 91/12/25 ] [ 1:48 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
ندای آسمانی «ندا» بلند شدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می شود.در اینجا منظور از ندای آسمانی، ظاهراً صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام از آسمان شنیده می شود و همه مردم، آن را می شنوند. در روایات، تعبیرهای «ندا»، «صیحه» و «صوت» بیانگر این نشانه ظهور است؛ اگرچه ممکن است به نظر رسد هر یک از آنها، نشانه جداگانه ای باشد که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیرهای گوناگون از یک حادثه و یا دست کم، اشکال گوناگون یک حادثه است. مراد از همه آنها، همان بلند شدن صدایی در آسمان است؛ ولی به اعتبار اینکه صدای عظیم بیدار باشی است که همه را متوجه خود می کند و نیز موجب وحشت عمومی و ایجاد دلهره و اضطراب می گردد؛ به آن «صیحة»، «فزعة»، «صوت» و «نداء» - که هر یک بیانگر ویژگیِ از آن حادثه است. اطلاق می شود. [ جمعه 91/12/25 ] [ 1:47 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
به نام خدا سجده بر مُهر [ پنج شنبه 91/12/24 ] [ 2:30 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
به نام خدا بذر سعادت بدانکه بذر سعادت ، مراقبت است و مراقبت کشیک نفس کشیدن و پاسبان حرم دل بودن است و لا تکونوا کالذین نسوالله فاءنسیهم انفسهم ولئک هم الفاسقون ؛ شما مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران اند. و تمام عبادات و ادعیه و اذکار براى به بار رساندن این تخم رستگارى است . همت بگمار تا این دستور بسیار بسیار گرانقدر را که در آخر جامع الاخبار منسوب به صدوق از کشاف حقائق امام به حق ناطق ابو عبدالله جعفر صادق - علیه الصلوة و السلام - روایت شده است حلقه گوش خود قرار دهى و آن اینکه القلب حرم الله فلا تسکن فى حرم الله غیر الله ؛ دل جایى است مخصوص خداوند. پس در جاى خاص خدا، غیر از خدا را جاى مده ! [ سه شنبه 91/12/22 ] [ 4:7 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
به نام خداپرهیز از آب شورانسان تشنه هنگامى که آب زلال و گوارا مىنوشد بر آن مسلط است و آن را جذب،هضم و تبدیل مىکند، ولى اگر آب شور بنوشد، گرفتار آن آب شور خواهدشد، چون چنین آبى در حقیقت، دستگاه گوارش او را در اختیار مىگیرد وبر عطش وى مىافزاید و او ناچار استبار دیگر قدحى از آب بنوشد که آن نیزاگر شور باشد عطش او را افزونتر مىکند. دنیا بسان آب شور است; از اینرو امام موسى بن جعفر (علیهالسلام) به هشام بن حکم مىفرماید: «مثل الدنیا مثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتى یقتله» (2) و در یکى ازنامههاى امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمده است که «فان الدنیا مشغلة عن غیرها» دنیا بازیچه است و انسان را از غیر دنیا باز مىدارد و اصولا هر چه انسان را از غیردنیا (خدا) باز دارد، معلوم مىشود بازیچه و «لهو» است و او را سرگرم کرده است. آنگاه حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: دنیا زده سیر نمىشود، بلکه هر اندازه که انسان از دنیا بهرهمند باشد، معادل آن یا بیش از آن، درهاى حرص و ولع بر روى او باز مىشود: «و لم یصب صاحبها منها شیئا الا فتحت له حرصا علیها ولهجا بها» (3) . اگر گرسنه غذاى لذیذى مصرف کند، دیگر میل یا احتیاج به غذا ندارد، ولى اگر چیزى که گرسنگى وتشنگى مىآورد بخورد یا بنوشد، هرگز سیر یا سیراب نمىشود و «هل من مزید» (4) مىگوید. اگر ما آنچه را در حداکثر عمر خود، مثلا صد سال، نیاز داریم فراهم کنیم، باز مىبینیم سیر نیستیم. از این جا معلوم مىشود آنچه را که فراهم کردهایم غذاى لذیذى براى ما نیست; چون اگر غذاى لذیذى بود، ما سیر مىشدیم، بلکه مانند آب شورى است که بر عطش ما مىافزاید. آن حضرت در ادامه مىفرمایند: «و من وراء ذلک فراق ما جمع و نقض ما ابرم، و لو اعتبرت بما مضى حفظت ما بقى» (5) مشکل دیگر آن است که انسان همه آنچه را به زحمت، جمع کرده استباید با درد و رنج از دستبدهد. ممکن است کسى عمرى زحمتبکشد تا چیزى را تهیه کند و ممکن است همان ره آورد شصتساله را در چند ثانیه از دستبدهد، ولى دردش براى همیشه مىماند و این همان لهو است، ولى اگر کسى این لهو را رها کند، اهل فلاح و تهذیب مىشود. بنابراین، تهذیب با سرگرم شدن سازگار نیست. دنیا ابزار سرگرمى است و هرچه انسان را از خدا باز مىدارد مایه سرگرمى اوست و انسان دنیازده، مهذب نیست; خواه این دنیا «مال» دولتمند باشد یا «علم» دانشمند; گاهى علم، هم دنیاست! انسان، تلاش و کوشش مىکند تا چیزى یاد بگیرد اما اگر بر سخن او اشکالى کنند، عصبانى مىشود و این نشان مىدهد که او در حقیقت، خودخواه است; زیرا علم در انحصار کسى نیست و دیگران نیز حق اظهار نظر دارند. کسى که بخواهد مهذب باشد، باید با دنیا بجنگد; زیرا انسان در میدان بازى و چهار سوق دنیا قرار دارد و ناچار است زندگى، کار، معاشرت و معاملهاى داشته، علمى فراهم کند و همه اینها دو چهره الهى یا دنیایى دارد، ناچار به مبارزه برمىخیزد تا خود را از لهو و لعب، بازیگرى و بازیچه برهاند و براى رهایى از پنجه بازیجه و بازیگرى هم ناچار است که بازیچه را بشناسد و مسلح نیز باشد تا بتواند در برابر بازیچه به مبارزه برخیزد. به همین جهت، هر لحظه باید کارش را بر میزان الهى عرضه کند که آیا دنیاستیا آخرت؟ کارى که اکنون دارم انجام مىدهم اگر دیگرى انجام مىداد باز هم خوشحال بودم یا مىخواهم فقط خودم آن را انجام دهم؟ اگر کار، کار خوبى است و من نمىگذارم یا راضى نیستم دیگرى آن را انجام دهد، معلوم مىشود که من خودم را مىخواهم، نه آن کار خوب را. کسى که هنگام نماز، مشغول درس و بحث است و به نماز اول وقت اعتنا نمىکند، ممکن است عالم بشود، اما عالم ربانى و نورانى نمىشود. از این رو پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم همواره نزدیک اذان، به بلال حبشى (رضوان الله علیه) مىفرمود: «ارحنا یا بلال» (6) بلال! ما خسته شدهایم اذان بگو تا استراحت کنیم. معلوم مىشود نماز بهترین روح و ریحان، براى انسان موحد است که خستگى را مىزداید; زیرا انسان در غیر نماز با دوست نیست و وقتى که با دوست نباشد خسته است. [ پنج شنبه 91/12/3 ] [ 11:46 عصر ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
عطر یاران
قربون لطف و صفاتون شهدا دل ما تنگه براتون شهدا قربون عهد وفاتون شهدا سر و جون ما فداتون شهدا چقدر شلمچتون صفا داره بوی عطر خاک کربلا داره هر دلی که عشق کربلا داره آرزوی دیدن شما داره ای شلمچه ای بهشت شهدا ا ی زمین لاله گون و با صفا خاک تو بوی خوش وفا می ده بوی مظلومی لاله ها می ده ای بهشت لاله های فاطمه(س) سرنوشت لاله های فاطمه(س) عشقتون سرشته بند با گل ما نمی ره یاد شما از دل ما عاشقان با وفا جاتون خالی شهدا آی شهدا جاتون خالی [ دوشنبه 91/11/30 ] [ 10:48 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
به نام خدابهبود رابطه با خداامیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: «من اصلح ما بینه و بین الله، اصلح الله سبحانه و تعالى ما بینه و بین الناس» (80) . این حدیث نورانى، ناظر به مسائل اجتماعى است; کسى که در جامعه مشکلى دارد و مىخواهد رابطه بین او و دیگران بهبود یابد، باید رابطه بین خود و خداى خود را نیکو و مستحکم کند. چون زمام دلهاى مردم به دستخداست و شرط نیکو شدن روابط بین او و دیگران، نیکو ساختن رابطه بین خود و خداست. راهى که ما را به این هدف والا مىرساند، «تفکر» است. معصومین (علیهم السلام) فرمودهاند: «تفکر ساعة خیر من قیام لیلة» (81) یک لحظه فکر کردن از بسیارى از عبادتهاى بىفکر بالاتر است: اگر عبادت بافکر باشد، به مراتب از فکر تنها بالاتر است و اگر عبادت بىفکر باشد، فکر، خودش بهترین عبادت است و انسان را به عبادتها مىرساند. اهل بیت عصمت (علیهم السلام) آیین فکر کردن را نیز به ما آموخته و گفتهاند: تفکر این است که مثلا انسان به سرزمین یا خانههاى ویران شده برسد و بگوید: «این ساکنوک؟ این بانوک؟» (82) بنیانگذاران و ساکنان تو کجایند؟ این فکر، انسان را متنبه مىکند و این مثال است; وگرنه خانههاى آباد هم از نسلى به نسلى و از دستى به دست دیگر منتقل مىشود. اگر چه خانههاى ویران، پیام گویاترى دارند وگرنه هر چه از مسیر دیدگان انسان مىگذرد، عامل پند و نصیحت است. همان گونه که حضرت امام کاظم (علیه السلام) در جواب هارون فرمود: «ما من شیء تراه عینک الا و فیه موعظة» (83) : هر چه از مسیر چشم تو مىگذرد، واعظ است و اندرز مىدهد. تفکر یک لحظه، این نقش را دارد که انسان را بیدار و هشیار مىکند. [ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 11:47 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
به نام خداحسن ظن به خداامیدوار و خوش گمان به خداوند، پس از لغزیدن و اشتباه امید عفو و بخشش داردو با این امید از خواب برمىخیزد. جملهاى که در دعاى نورانى کمیل آمده: «ما هکذا الظن بک و لا المعروف من فضلک» در دنیا هم جا دارد و اختصاصىبه آخرت ندارد. حسن ظن به خدا این است که انسان، با «کریم»، «ستار» و «غفار» روبروست. در این صورت، سعى مىکند که به جنگ کریم نرود و اگر اشتباهى مرتکب شد، از جامه کرامت کریم، مددى بگیرد و خود را با آنبپوشاند و به این ترتیب، این حسن ظن، مایه نجات انسان است. در قیامت اگرکسى را که در دنیا پرده دین را ندرید و با اعتراف به حرمت گناه، گناه کرد و گفت: «ربنا غلبت علینا شقوتنا» (84) بخواهند به دوزخ ببرند، عرض مىکند: «ما هکذا الظن بک»: خدایا، گمانم این نبود که مشمول گذشتشما نشوم، ندامىرسد: پس گمانت چه بود؟ عرض مىکند: گمان من این بود که من با ستار، کریم، غفار، حنان و منان روبرویم; نه با قهار. آنگاه دستور مىرسد که او را عفو کنید. ولى اگر در دنیا این عقیده حاصل نباشد، در آخرت این مطلب هرگز به زبان کسى جارى نخواهد شد. انسان باید در دنیا به این معنا معتقد و سیرت و سنت او با این اعتقاد، آمیخته باشد تا در آخرت بتواند چنین سخنى را بگوید. چون هیچ کس در آن روز، بدون اذن خدا حرف نمىزند و حرف آن روز هم جز حق و صدق، چیزى دیگر نخواهد بود. بنابراین، اگر کسى با خدا سخنى گفت و عرض کرد: «ما هکذا الظن بک و لا المعروف من فضلک». معلوم مىشود عمرى را در دنیا با همین سنتحسنه گذرانده که در آن روز به او اجازه چنین درخواستى را مىدهند. البته این طور نیست که خدا همگان را ببخشد; بلکه: «یغفر لمن یشاء» (85) : هر کسى را خودش مصلحتبداند مىبخشد و چون حکیم علىالاطلاق است، خواست او بر اساس حکمت است، و از آسیب مشیت جزافى و اراده گزافى مصون است. [ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 11:38 صبح ] [ وحیدناروئی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |